معنی manufacture به فارسی | فست

معنی و نمونه جمله manufacture - همراه با مترادف و متضاد، تلفظ صوتی آمریکایی و بریتانیایی، ساخت، مصنوع، تولید، فرآورده

معنی manufactory به فارسی | فست دیکشنری

معنی و نمونه جمله manufactory - همراه با مترادف و متضاد، تلفظ صوتی آمریکایی و بریتانیایی، کارخانه، ساخت، کاردستی، کارگاه

ساختن

مترادف ساختن: آفریدن، احداث کردن، ایجاد کردن، بوجود آوردن، پدیدآوردن، خلق کردن، احداث، صنع، بنا کردن، ساختمان کردن، درست کردن، به عمل آوردن، عمارت کردن، تهیه کردن، فراهم آوردن، تدارک دیدن، مهیا کردن، پختن، طبخ کردن ...

سوله به انگلیسی

این نوع سازه در ساخت کارخانه ها، اسکلت ساختمان، انبارها، مرغداری ها، آشیانه های هواپیما، تعمیرگاه ها، فروشگاه ها و سالن های ورزشی که با قاب هایی با دهانه بزرگ نیاز است استفاده می شود

ساخت به انگلیسی

1 - از نِگاه "تاریخی" کارواژه "ساختن" از "ساخت" نمی آید، چرا؟ چون اگر اینگونه بود، در اوستایی باید این واژه "ساخت" به ریختِ "ساختَ" به چَمِ "ساخته شده" ( یک واژه مفعولی است ) میبود، که اگر اینگونه بود، باید دگرگونی آوایی "ت به د ...

کارخانه آلومینیوم

کارخانه آلومینیوم - ترجمه آلمانی, معانی، مترادف ها، متضادها، تلفظ، نمونه جملات، رونویسی، تعاریف، ... هستند، جایی که آنها 75٪ از نیروی کاری را تشکیل می دهند که در حال ساخت کارخانه ...

ترجمه کلمه manufacture به فارسی | دیکشنری انگلیسی بیاموز

معادل ها در دیکشنری فارسی: ساخت مترادف و متضاد mass-production production 1.the manufacture of cars

ترگمان

مترادف‌ها و عبارات مرتبط «کارخانه» در ترگمان، سرویس ترجمه هوشمند روان رایگان و آنلاین ترگمان - ترجمه کارخانه به انگلیسی | معنی کارخانه به انگلیسی

کارخانه به انگلیسی

کارخانه: [اصطلاح دامپروری] واحدهایی که به منظورجوجه کشی، تهیه فرآورده های لبنی، خوراک دام وطیوریامواداولیه، ساخت آنها احداث گردیده یامی گردند، دراین کتاب، کارخانه نامیده می شوند.

تولید به انگلیسی

تولید کردن در کارخانه. ... واژه ای بی معنی و عربی که برابر زیبای آن " ساخت و ساز " است. ... آنلاین متن، لغتنامه دهخدا، فرهنگ معین، فرهنگ فارسی عمید، فرهنگ مترادف ها و متضاد ها، معادل فارسی کلمه یا ...

معنی کارخانه

کلمه "کارخانه" به عنوان یک اسم در زبان فارسی به معنای محلی است که در آن فرآیند تولید یا ساخت محصولات انجام می‌شود.

کارخانه: عربی, تعریف, مترادف, متضاد, مثال ها | فارسی

تعریف. کارخانه ساختمانی بزرگ یا مجموعه‌ای از ساختمان‌ها است که در آن به تولید صنعتی می‌پردازند. بخش های مختلف یک کارخانه به منظور تولید، انبار و ارسال یک کالا و یا فراورده در ارتباط با یکدیگر فعالیت می نمایند.

معنی کارخانه | فرهنگ مترادف و متضاد | واژه‌یاب

۱. کارگاه ۲. ماشینخانه ۳. نگارخانه، نگارستان . خرید اشتراک

کارگاه به انگلیسی

کارگاه، کارخانه، محل کار، اردوی کار ... آنلاین متن، لغتنامه دهخدا، فرهنگ معین، فرهنگ فارسی عمید، فرهنگ مترادف ها و متضاد ها، معادل فارسی کلمه یا به شیوه درست تر برابر پارسی واژه، فرهنگ سره ...

تاریخچه شرکت کناف | ایران

سیستم های کناف برنامه ریزی و ساخت و ساز را در مقیاس جهانی ساده می کند و راه حل های جامع و تضمین کیفیت را ارائه می دهد. در بسیاری از کشورها، نام کناف مترادف با گچ است.

کارخانه

کارخانه: [اصطلاح دامپروری] واحدهایی که به منظورجوجه کشی، تهیه فرآورده های لبنی، خوراک دام وطیوریامواداولیه، ساخت آنها احداث گردیده یامی گردند، دراین کتاب، کارخانه نامیده می شوند.

کارخانه تولید تراشه

ترجمه، تعریف، معنی، رونویسی و مثال‌هایی برای «کارخانه تولید تراشه» را مشاهده کنید، مترادف‌ها، متضادها را یاد بگیرید و به تلفظ «کارخانه تولید تراشه» گوش دهید.

معنی کارخانه | واژگان مترادف و متضاد

معنی واژهٔ کارخانه در واژگان مترادف و متضاد به فارسی، انگلیسی و عربی از واژه‌یاب

کارخانه

تعریف: کارخانه. کارخانه به واحدی تولیدی اطلاق می‌شود که در آن محصولات مختلف از مواد خام ساخته می‌شوند. این مکان به تجهیزات و ماشین‌آلات پیشرفته نیاز دارد تا بتواند به تولید انبوه بپردازد.

manufacturing

ساخت توجه: این واژه از نظر مفهومی با واژه Production فرق دارد. در Production مواد اولیه یا خام از منبع دیگری فراهم نمی گردد، و خود شرکت یا مجموعه مواد خام یا اولیه را دارد و پس از فرآوری و بهره گیری از آن ها، فرآورده نهایی را تولید ...

ساخت کارخانه: اسپانیایی, تعریف, مترادف, متضاد, مثال ها

مثال ها: ساخت کارخانه از مارس 2016، توشیبا در حال آماده شدن برای شروع ساخت یک کارخانه نیمه هادی جدید در ژاپن است که تراشه های مبتنی بر نوع فلاش فوق متراکم را تولید خواهد کرد.توشیبا در حال آماده شدن برای

کارخانه کشتی سازی

مثال ها: کارخانه کشتی سازی گونار و برادرش یورگن کریستین در سال 1872 کارخانه کشتی سازی را از پدرشان گرفتند.; در طول جنگ جهانی اول او برای مدتی در یک مدرسه لوتری آلمانی زبان در تالین، استونی، که در آن زمان بخشی از امپراتوری ...

manufacture

• مترادف: build, construct, create, fabricate, form, make, produce • مشابه: assemble, devise, fashion, issue, mold, shape, yield - The body manufactures new blood cells every day.

سایت کارخانه غنی سازی

ترجمه، تعریف، معنی، رونویسی و مثال‌هایی برای «سایت کارخانه غنی سازی» را مشاهده کنید، مترادف‌ها، متضادها را یاد بگیرید و به تلفظ «سایت کارخانه غنی سازی» گوش دهید.