معنی آسیاب به انگلیسی

معنی و نمونه جمله آسیاب - همراه با مترادف و متضاد، تلفظ صوتی آمریکایی و بریتانیایی، water mill

معنی آسیاب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

آسیاب. (اِ مرکب) (از: آس + آب) آس که بقوت آب گردد، و توسعاً، هر نوع دیگر از آن. آب آسیا. آب آس: چرا چون آسیاب گردگردی بیاکنده به آب وباد و گردی ؟ (ویس و رامین). بخواهد همی خوردمان آسیاب

معنی آسیاب

معنی آسیاب . (اِ مرکب ) (از: آس + آب ) آس که بقوت آب گردد، و توسعاً، هر نوع دیگر از آن . آب آسیا. آب آس : چرا چون آسیاب گردگردی بیاکنده به آب وباد و گردی ؟ (ویس و رامین ).

معنی آسیاب | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

آسیاب . (اِ مرکب ) (از: آس + آب ) آس که بقوت آب گردد، و توسعاً، هر نوع دیگر از آن . آب آسیا. آب آس : چرا چون آسیاب گردگردی بیاکنده به آب وباد و گردی ؟ (ویس و رامین ). بخواهد همی خوردمان آسیاب

آسیاب درست است یا آسیا ؟

آسیاب درست است یا آسیا ؟ واژه های آسیا و آسیاب از ترکیب آس و آب تشکیل شده اند. آس عبارت است از دو سنگ گرد و مسطح بر هم نهاده که به وسیله آن غلات را آرد کنند ، آب نیز نیازی به تعریف ندارد !

معنی آسیاب | واژه‌یاب

(اِ مرکب ) (از: آس + آب ) آس که بقوت آب گردد، و توسعاً، هر نوع دیگر از آن . آب آسیا. آب آس : چرا چون آسیاب گردگردی بیاکنده به آب وباد و گردی ؟ (ویس و رامین ).بخواهد همی خوردمان آسیاب بدندان ما، در، گیا

معنی آسیاب | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

آسیاب. (اِ مرکب) (از: آس + آب) آس که بقوت آب گردد، و توسعاً، هر نوع دیگر از آن. آب آسیا. آب آس: چرا چون آسیاب گردگردی بیاکنده به آب وباد و گردی ؟ (ویس و رامین). بخواهد همی خوردمان آسیاب

اسیاب

[ویکی فقه] آسیاب. دستگاه آرد کننده غلّات و حبوبات را آسیاب می گویند و از آن در بابهاى خمس، طهارت، تجارت، اجاره و شفعه به مناسبت سخن گفته شده است. منظور از آسیاب، اعم از آسیاب دستى و آبى مى باشد

دیکشنری آنلاین آبادیس

در دیکشنری آنلاین شما با وارد کردن هر واژه ای در بخش مشخص شده و زدن دکمه جستجو، به سرعت معنی و توضیحات مربوطه را می توانید مشاهده کنید.

معنی آسیاب | لغت‌نامه دهخدا

معنی واژهٔ آسیاب در لغت‌نامه دهخدا به فارسی، انگلیسی و عربی از واژه‌یاب

معنی آسیاب | فرهنگ فارسی معین | واژه‌یاب

[ په . ] (اِمر.) آسی که با نیروی آب کار می کند. ؛ ~به نوبت کنایه از لزوم رعایت کردن نوبت .